مردی تعریف می
کرد که با دو
دوستش به جنگل
های آمازون رفته بود
و در آنجا گرفتار
قبیله زنان وحشی
شدند و آنها دو
دوستش را کشتند.
وقتی از او
پرسیدند چرا تو
زنده ماندی، گفت:
زن های وحشی آمازون
از هر یک از ما
خواستند چیزی را از
آنها بخواهیم که
نتوانند انجام
بدهند. خواسته های
دو دوستم را انجام
دادند و آنها را
کشتند. وقتی
نوبت به من رسید
به آنها گفتم:
لطفا زشت ترین
شما مرا بکشد!
http://www.roz2pix.rozblog.com/page/link
http://www.roz2pix.rozblog.com/page/link
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط JaVaD
آخرین مطالب